زمامداران اخلاق طلبگي
زمامداران اخلاق طلبگي
بحث اينگونه است كه: چگونه ميتوانيم انگيزه انجام کارهاي اخلاقي را تقويت کنيم؟ چراکه ما ميبينيم بعد از اينکه طلبه جوان فهميد و باور کرد که خوب و بد اخلاقي هست و بايد به آنها ملتزم بود، اما هميشه آمادگي براي انجام کارهاي خوب و ترک کارهاي بد را ندارد، حتي با وجود الزامات يا تحريمهاي شرعي باز هم ميبينيم آنگونه که بايد و شايد در مقام عمل جدي نيستند. چه کنيم که انگيزه براي انجام کارهاي اخلاقي پيدا کنيم؟
قدم اول:بررسي مياحث اخلاقي به صورت عقلي
جوانان اين عصر دوست دارند قضايا را خودشان خوب بفهمند و هضم کنند و اين خصلت هم چيز بدي نيست. انسان اگر دليل عقلي امري را کشف کند اعتقادش به آن بيشتر ميشود و بهتر به آن عمل ميکند و عقل او هم با اين ورزش عقلي رشد خواهد کرد.
زشتي و زيبايي اخلاقي وجود خارجي دارد و عقل سليم دست كم كليات آن را درك مي كند،حسن اخلاقي به اين است که عُقلا آن را مدح کنند و ملاک تحسين و تقبيح، عُقلا هستند.
با توجه به اين اصل مهمترين راهكار براي تنبه ،توجه و عمل طلاب جوان به امر اخلاق ،پرهيز از بيان نقلي مطالب و گزاره هاي اخلاقي است،بلكه از حيث عقلي آموزش داده شود.
نكته دوم:بحث تقويت اعتقادات بنيادي در طلاب جوان است .
اگر بدانيم براي چه هدفي آفريده شدهايم و در اين دنيا چه مسيري را بايد طي کنيم، معياري براي کشف کارهاي اخلاقي پيدا ميکنيم.
اصولا مبناي اخلاق محكم نمودن اعتقادات است.
اولين دستور خداوند« قولوا لا اله الا الله تفلحوا» است.
بدين معنا كه شناخت و ايمان به مبدا و معاد،موجب مي شود انسان در برابر اصول اخلاقي مستحكم و پايبند باشد.
نكته سوم:ايجاد شور و اشتياق معنوي در طلاب
اصولا کار اختياري وقتي از انسان سر ميزند که نسبت به آن ميلي داشته باشد و هيچگاه با اراده خود کاري را که رنجآور است به خاطر رنج آن کار انجام نميدهد. اين خصلتْ امري فطري در وجود انسان است. از اينروست که انبيا و اولياي الهي از طرف خداي متعال براي وادار کردن مردم به انجام کارهاي خوب اين راه را در پيش گرفتهاند که آثار خوب، خوشي، راحتي، لذت و سعادتي را براي مردم بگويند که اين کارها در پي دارند. در قرآن کريم وقتي ميخواهد مردم را وادار به انجام کار خوبي کند به دنبال بيان آن کار خوب، سخن از پاداشهاي لذتبخش آن به ميان ميآورد؛ بهشت عدن؛ جنات تجري من تحتها الانهار و … . چرا خداوند پاداشها را با تفصيل و مکرر بيان ميکند؟ چون خداوند ميداند انسان تا کاري را دوست نداشته باشد آن را انجام نميدهد. اگر انسان بداند کاري لذت فراوان و راحتي در پي دارد، گرچه رنجآور باشد حتما آن کار را انجام ميدهد. ما دائما زحمتي را که يک کار دارد با نتيجه آن کار مقايسه ميکنيم تا بفهميم آن نتيجه ارزش اين زحمت را دارد يا ندارد. اگر باور کنيم که منفعت آن بيشتر است، آن کار را با اشتياق انجام ميدهيم
وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ؛ اين پاداشها را گفتيم اما نزد ما بيش از اينها هست»
اين راهي است که انبيا و اوليا در پيش گرفتند و اين بهترين راه براي ايجاد انگيزه براي رسيدن به آن هدف اصلي است. وقتي انسان آثار خوب کاري را بداند و مطمئن شود که طرف او راست ميگويد، براي او مثل اين است که خودش تجربه کرده باشد، اما در اين راه هم مشکلاتي پيش ميآيد. وقتي انسان وارد ميشود ميبيند به اين سادگي هم نيست.
نكته چهارم:توافق گفتار و عمل
تاثیر گفتاری انسان ها بر یکدیگر گاهی به صورت تعلیم و تعلم جلوه می کند و رابطه بین معلم و متعلم را می سازد، خواه به صورت تعلیم وتعلم رسمی باشد و خواه غیر رسمی، اما گاهی ارتباط تعلیمی به صورت های دیگری بین افراد برقرار می شود.
در بخش مباحث اخلاقي باید رفتار و گفتارمان با همدیگر توافق داشته باشد«نور» به آرامی و ملایمت در دیگران اثر می گذارد، در حالی که «نار» می سوزاند و آزار دهنده است.
گاهی رفتار یک شخص موجب می شود که دیگران به او متمایل شوند و بدون این که بر سخن خود استدلال محکمی ارائه کندگفتارش مؤثر واقع می شود.مبادا اعمالمان برخلاف گفتارمان شود كه ناري مي شود در ذهن مخاطبمان.